×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

اجتماعی

× رویدادهای اجتماعی
×

آدرس وبلاگ من

sadegh8141.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sadegh8141

Access to the friends list is just allowed for this person's friends
× Access to Groups list is just allowed for this person's friends

طنز خنده دار

یک بنده خدایی ، کنار اقیانوس قدم می زد، و زیر لب دعایی راهم زمزمه میکرد . نگاهى به آسمان

آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت:

خدایا ! میشه تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟

ناگاه، ابرى سیاه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت

و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید

که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من؟

مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت:

ای خدای کریم از تو می خواهم جاده ای بین کالیفرنیا و هاوایی

بسازی تا هر وفت دلم خواست در این جاده رانندگی کنم!! از

جانب خدای متعال ندا آمدکه:

ای بنده ی من! من ترا بخاطر وفاداری ات بسیاردوست

می دارم و می توانم خواهش تو را برآورده کنم اما هیچ میدانی

انجام تقاضای تو چقدر دشوار است؟هیچ میدانی که باید ته

اقیانوس آرام را آسفالت کنم؟ هیچ میدانی چقدر آهن و سیمان

و فولاد باید مصرف شود؟ من همه ای اینها را می توانم انجام

بدهم! اما آیا نمی توانی آرزوی دیگری بکنی؟

مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت:

اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم! میشود بمن

بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى

احساس درونى شان چیست؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که

چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟

صدایی از جانب باریتعالى آمد که:

ای بنده من! آن جاده ای را که خواسته ای، دو بانده باشد یا چهار بانده!!؟؟

دوشنبه 1 تیر 1388 - 10:39:31 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم